“صد در صد دو درصد “
”
نود و هشت درصد معلولیت برام بی اهمیت شد؛ چون من از صد در صد دو درصد تواناییم استفاده کردم برای رسیدن به رویاهام “
این جمله از وحید رجبلو، کارآفرین ایرانی و بنیانگذار استارتاپ توانیتو است که با بیماری ژنتیکی (SMA) به دنیا آمد و به مرور قدرت دست و پایش کاهش یافت و حالا تنها ۲درصد از بدنش توانایی حرکت دارد؛ به همین دلیل از او به عنوان استیون هاوکینگ ایران یاد میشود. او فعالیتهای بسیاری برای بهبود وضعیت معلولین وطنش انجام داده است.
در این مقاله زندگینامه وحید رجبلو را مورد بحث قرار میدهیم.
وحید رجبلو ۱۷ فروردین سال ۱۳۶۶ در خانوادهای از طبقهی متوسط درشهرکرج، ایران به دنیا آمد. او سومین فرزند خانواده است و ۴ خواهر و برادر دارد. بیماری او ضعف عضلانی نخاعی (SMA) است که به تدریج عضلات بدن را تحلیل میبرد. در ابتدا این بیماری برای پزشکان ناشناخته بوده و تشخیصهای اشتباهی، در مورد این بیماری داشتهاند. به همین دلیل چندین عمل ستون فقرات و لگن برای وحید تجویز میکنند که بعدها مشخص میشود هیچکدام لازم نبوده و اگر این جراحیها انجام نمیشد، بدن او بهمراتب وضعیت بهتری داشت.
خانواده او در ۲-۳ سالگی به بیماری وحید پی بردند؛ اما خود او در ۷ سالگی متوجه شد. زمانی که قرار بود به مدرسه برود، ولی او را بهدلیل بیماریاش ثبت نام نمیکردند. وی دراین باره میگوید:
برای بار اول که متوجه معلولیتت میشوی فکر میکنی یک خواب است که خیلی زود تمام میشود؛ هر بارکه میخوابی منتظری بیدار که شدی این شرایط جسمی دیگر وجود نداشته باشد. من در ۷ سالگی این حس و حال را داشتم. آدمها هیچ وقت به دردهایشان عادت نمیکنند. من هم عادت نکردم، فقط یاد گرفتم چطور با آن زندگی کنم.
وقتی از مادرش میپرسید که چرا به او اجازه تحصیل در مدرسه را نمیدهند پاسخ میداد: چون تو انقدر باهوشی که احتیاج نداری به مدرسه بروی. او تا ۵ سال بعد به علت پیشرفت بیماری مشغول درمان بود و از جمع بچهها محروم ماند؛ بنابراین تا ۱۲ سالگی سواد خواندن و نوشتن نداشت.
سن زیادی نداشت که مادرش تصمیم گرفت او را عضو بهزیستی کند و به وحید میگفت که در آن جا به او خدماتی مانند درس خواندن، بیمه داشتن و حق و حقوق پرستاری ارائه میدهند. وحید از اینکه عضو سازمانی باشد که به عنوان محلی برای آدمهای ناتوان شناخته میشد؛ ناراحت بود اما چارهای جز پذیرش و گوش دادن به حرف مادر نداشت.
ثبت نام وحید در بهزیستی ۵ سال طول کشید و بارها مادرش در آنجا با تندی و بداخلاقی کارمندان و مدیران مجموعه، اشک ریخت و وحید هربار تلاش میکرد او را از این کار منصرف کند، اما چه کند که مادر بود و نگران عدم حداقل امکانات برای فرزندش. سالها بعد روزهایی رسید که مدیران بهزیستی کشوری، درخواست جلسه با وحید را داشتند و یا برای دیدار و گفتگو دعوتش میکردند که هیچ وقت فرصت همکاری را به آنها نداد.
مادر وحید پیشنهاد میکند به صورت خودآموز و غیرحضوری درس بخواند و امتحان بدهد. بنابراین او با کمک مادر و خواهرش، آموزش دوره دبستان را شروع میکند و در طی یک سال تمام دوره ابتدائی را با موفقیت به پایان میرساند.
او دوران راهنمایی را با معلم خصوصی میگذراند؛ اما به دلیل شرایطی که داشت نتوانست به تحصیلاتش ادامه دهد و پس از دوره راهنمایی ترک تحصیل کرد. وحید همزمان با تحصیل کاردستی هم درست میکرد؛ کیفیت کاردستیهایش به حدی رسیده بود که میتوانست آنها را بفروشد.
او در ۱۷ سالگی دچار عفونت شدید ریوی شده و نزدیک به ۶ ماه در بیمارستان بستری میشود. اوضاع وحید بهتر نمیشود و پزشکان از بهبودی او قطع امید کرده و تلاش میکنند خانوادهاش را برای از دست دادنش آماده سازند.
زمانی که مادرش این حرفها را از پزشکان میشنود؛ عصبانی شده و وحید را از آنجا مرخص میکند. او را به خانه میآورند؛ یک سری تجهیزات پزشکی تهیه میکنند و با مراقبت مادر و خالهاش کمکم علائم بهبودی حاصل میشود.
دورهای که حال وحید بد بود؛ بخاطر درد و مشکل تنفسی، کمترین تحرکی نداشت. پس از بهبودی متوجه میشود در این مدت که فعالیت بدنی نداشته، عضلات بدنش به شدت تحلیل رفتهاند. به خاطر هزینههای بالای درمان، معلم خصوصی و محدودیت مالی خانواده، تصمیم میگیرد درس خواندن را رها کند تا بتواند پروسه درمان را با شرایط بهتری ادامه دهد.
پس از گذراندن دوران کودکی و نوجوانی با کامپیوتر و دنیای مجازی آشنا میشود. به پیشنهاد خواهرش برایش کامپیوتر تهیه میکنند و فعالیت او در حوزه تکنولوژی آغاز میشود. با همکاری یکی از آشنایان، کار با محیط ویندوز، ورد و اکسل را یاد میگیرد و از طریق انجام پروژههای مختلف کامپیوتری مانند تایپ، نصب ویندوز و… شروع به کسب درآمد میکند.
وحید خدمات کامپیوتری را با نصف قیمت انجام میدهد، به همین علت مشتریهای فراوانی پیدا میکند. آنقدر سرش شلوغ میشود که به مردم نوبت میدهد. این کار درآمد خوبی برایش ایجاد میکند طوری که می تواند مقداری پول پسانداز کند.
بعد از چند ماه با دنیای برنامهنویسی آشنا میشود و آن را بهصورت خودآموز و طی یک سال یاد میگیرد. کمکم Java ،CSS ، HTML و PHP را میآموزد. او به اندازهای مهارت مییابد که میتواند یک سایت راهاندازی کند و نخستین سایت را هم برای خودش ایجاد میکند.
تا آن زمان چون نمیتوانست به آرایشگاه برود؛ همیشه موهایش را از ته میتراشید اما دوست داشت آنها را فقط کوتاه کند. ولی آرایشگاهها و ارایشگرهایی نبودند که به افراد معلول خدمات دهند. با خود گفت: کاردرمان به خانه میآید اما چرا بقیه و حتی آرایشگرها به خانه نیایند؟!
به ذهنش رسید خدمات پیرایشی را برای معلولینی که نمیتوانند به آرایشگاه مراجعه کنند، آنلاین کند. او با طراحی یک وبسایت، قصد داشت آرایشگرانی را که میتوانند با مراجعه به خانهی افراد موهایشان را کوتاه کنند جذب کند؛ و بقیه افراد با گرفتن وقت و پرداخت هزینه، خدمات آرایشگری را در منزلشان دریافت کنند. برای هزینه سرور و دامنه سایت از خانمی که با او در کهریزک آشنا شده بود کمک گرفت و سایت همیارمهر را راهاندازی کرد. او تقریبا توانسته بود با آرایشگاههای محل خود صحبت و در سایتش به عنوان خدمات دهنده ثبت کند.
همیارمهر کمکم شروع به رشد کرد و طی ۳ ماه بیش از ۵۰۰ عضو گرفت.
مدتی بعد، موسسه خیریه رعد، رویداد (توانتک) را برگزار کرد. از وحید خواستند تا در آن حضور یافته و کارش را معرفی کند. او با استقبال خوبی مواجه شد و دریافت که این استارتآپ میتواند گستردهتر گردد. آنجا بود که تصمیم گرفت اسم سایت را عوض کند. بنابراین (همیارمهر) را به “توانیتو” تغییر نام داد. او توانست جایزه نخستین و دومین نمایشگاه توانتک را به دست آورد.
در همین راستا در سال ۱۳۹۶ پلتفرم آنلاین توانیتو را به عنوان پل ارتباطی میان توانجویان و خدماترسانان تأسیس کرد. با این کار ۱۷ شغل مستقیم و حدود یک هزار شغل غیر مستقیم ایجاد شد. توانیتو حدود یک هزار خدماتدهنده فعال دارد که در حوزههای سلامت، پزشکی، توانبخشی، آموزش و خدمات عمومی به شهروندان ایرانی را از طریق این پلتفرم سرویسدهی میکنند. او توانستهاست فرصتی پدید آورد که بیش از ۱۴ هزار شهروند دارای معلولیت و بدون معلولیت از خدمات آنلاین توانیتو استفاده کنند.
وحید جوایز مختلفی را برای طراحی خود دریافت کرده است از جمله:
{ – کارآفرین برتر و جوان نخبه در سال ۹۶ و ۹۷ استان البرز
– انتصاب توانیتو به عنوان بهترین سایت سرویس آنلاین در جشنواره وب و موبایل
– دریافت جایزه کارآفرینی موثر دیجیتال در نمایشگاه الکامپ
– دریافت جایزه بهترین نوآور در خدمات به مردم و مناطق محروم در جشنواره ICT
– معرفی به عنوان یکی از ده جوان برجسته و موثر جهان به واسطه کمیته غیرانتفاعی بین المللی JCI در سال ۱۳۹۹ }
و این برای نخستین بار است که یک فرد ایرانی در جمع جوانان موثر دنیا جایگاه دارد.
با وجود محدودیت شدید جسمی که ۹۸ درصد عضلاتش را تحت تاثیر قرار داده وحید کاملا مستقل و در خانه خودش زندگی میکند. وی بهطور فعال در جامعه حضور دارد؛ مسابقات ویلچر را سازماندهی و چندین دانشآموز را راهنمایی میکند و با کمکهای مالی مردمی، لپتاپ، ابزار و تجهیزات کمک توانبخشی برای معلولین فراهم میکند. او مشاورههایی را برای افزایش دسترسی معلولین، به شهرداریها و کارفرمایان ارائه میدهد. او همچنین آکادمی وحید را راهاندازی کرد که رسالت آن آمورش به افراد دارای معلولیت میباشد.
از سایر فعالیتهای او میتوان به “ارسالیتو” و “حامیتو” اشاره کرد که همه آنها در جهت خدماترسانی به معلولین شکل گرفته است. در بخش “حاميتو”، حاميان ميتوانند چه از لحاظ نقدی و چه غيرنقدی مانند تجهيزات، زير ساخت يا امكانات مورد نياز و… از پروژه های گروه وحيد رجبلو حمايت کنند. “توانیتو”، با حمایت شرکت ملی پست سرویس «ارسالیتو» را راهاندازی کرد. افراد دارای معلولیت میتوانند توسط این سرویس خدمات پستی را به صورت غیرحضوری و آنلاین دریافت کنند.
ثمرهی بنیاد وحید رجبلو جامعهای دسترسپذیر، معلولینی آموزش دیده و اجتماعی است، منظور از جامعهی دسترسپذیر فقط رعایت استاندارد در اماکن عمومی و رفاهی و یا استفاده از اپلیکیشنها و ابزارهای پرکاربرد در جامعه نیست، بلکه منظور این است که یک فرد دارای معلولیت یا خانوادهاش بیترس از نگاه و یا حرفهای مردم به راحتی در جامعه حضور پیدا کنند و برای استفاده از اکثر امکانات دغدغه و نگرانی نداشته باشند.
وحید میگوید: ” ازم میپرسن عاشق شدی؟ عاشق شدن چیز عجیبی نیست. نه احتیاج به دست و پا داره نه این عضوهای حرکتی و بینایی و شنوایی ! عاشق شدن دِل میخواد که خوشبختانه آدمهای دارای معلولیت دِلشون بزرگترم هست؛ روی قاعده نگاه کنی عاشقتر هم میشن… “
وحید رجبلو به تازگی برای طی مراحل درمان بیماری پیشروندهاش به آمریکا مهاجرت کرده است.
او میگوید: ” من معتقد هستم تولد من زمانی نیست که به این دنیا آمدهام؛ تولد من روزی بود که اختیار و افسار سرنوشت زندگی خودم را به دست گرفتم و خودم را از تمام اسارتهای زندگی آزاد کردم!“ چشم به دنیا باز کردم خودم را در بند دیدم، در بند بیماری، در بند معلولیت، در بند تعصب خانواده و خرافات، محدودیت فرهنگی و … اما به هر ترتیب، امروز به خود میبالم که از تکتک این بندها خود را رها کرده آرزوهای زیادی را به خاطره تبدیل کردم و حالا، جسورانه به سمت آیندهای ناشناخته خواهم رفت.